صندلیهای شکسته، لباسها و انبوهی از اشیاء. همه جا نشانههایی از بینظمی و ویرانی دیده میشد. کلیف به آرامی گفت: «فکر کنم حالا فهمیدم قضیه از چه قرار سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد .» «به خاطر خدا، به ما هم بگو!» دایه فریاد زد. «فکر میکنم حتماً اتفاقی در این قایق افتاده که خدمه را ترسانده و آنها با عجله و از روی ناچاری آن را رها کردهاند.» جوی گفت: «اما آن مرده؟» «او با صدای سالن زیبایی سعادت آباد محکم بسته شدن در، در برج مراقبت گیر افتاد و همانجا رها شد.» ترولی گفت: «اما چه چیزی او را کشت؟ این قایق مدت زیادی نیست که رها شده و او از گرسنگی نمرده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد .» کلیف خندید.
او اعتراف کرد: «ترولی، داری منو گیج میکنی. فکر کنم دیگه مثل قبل به راه حل نزدیک نشدیم. باید بیشتر دنبال سرنخ بگردیم.» «و کرم» را هم، دایه اضافه کرد. «بله، و کرم.» کلیف ما را به سمت غذاخوری افسران که در پایین نردبان آهنی قرار داشت، راهنمایی کرد. او کتی را برداشت و با دقت آن را بررسی کرد. «ما به ملیت این [محصول/محصولات] فکر نکردهایم.»[صفحه ۱۷۹]او گفت. «من باور نمیکنم که این یک قایق اژدرافکن آمریکایی یا انگلیسی باشد.» جوی در حالی که دستهای از نشریات را بالا گرفته بود، فریاد زد: «فکر کنم حق با توست. اینها قطعاً انگلیسی نیستند.» کلیف سالن زیبایی در سعادت آباد آنها را از دستش گرفت و نگاهی به اولی انداخت. او اعلام کرد: «این یک روزنامه فرانسوی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . و بقیه روزنامهها هم فرانسوی هستند.» «این هم یک کتاب در مورد دریانوردی به همین زبان.» این را پرستار بچه از گوشهای از آپارتمان گفت. ترولی در حالی که پیروزمندانه پرچم سه رنگی را که در کشویی باز پیدا کرده بود.
تکان میداد، فریاد زد: «این اژدر فرانسوی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد …» بنگ! پسرها از جا پریدند و نگاههای حیرتزدهای رد و بدل کردند. صدای محکم بسته شدن محکم در آهنی از عقب آمد. ننی با یک جهش از پلههای کوتاه منتهی به عرشه بالا رفت و قبل از اینکه کلیف بتواند جلویش را بگیرد، ناپدید شد. جوی شروع کرد: «چی…» قبل از اینکه بتواند جملهاش را تمام کند، صدای گریهی بهترین سالن زیبایی در تهران بلندی آمد.
از بالا و پرستار بچه دوباره در ورودی ظاهر شد. او بسیار هیجان زده بود. «بیا روی عرشه!» نفس زنان دستانش را تکان داد. «زود! یک کشتی در دیدرس سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، و جادسون لنج را دزدیده تا به سمت آن برود!» سه دانشجو به سرعت از برج ارتباطی عبور کردند و وقتی به عرشه بالایی رسیدند، فوراً دیدند که پرستار بچه حقیقت را گفته سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . درست بالای لبه دریا، درست کنار تیرک بندرگاه، بادبانهای بالایی یک کشتی به سختی دیده میشدند. و در فاصلهای دورتر، لنج بادبانی با جادسون در عقب آن ایستاده سالن زیبایی در تهران بود.
کلیف در حالی که مشتش را به دنبال پسرک مرتد تکان میداد، فریاد زد: «آه، چه شرور بدبخت!» «سلام! برگرد تو…» ترولی حرفش را با مجموعهای از فحشهای ژاپنی به پایان رساند. صدای پرتاب موشک خیلی دور نبود که جادسون بتواند آن را بشنود، اما او توجهی نکرد. ترولی با وحشیگری گفت: «اگر اسلحه داشته باشم، او را مجبور میکنم برگردد. یک روز سرش را از تنش جدا میکنم.» کلیف ساکت ماند. در حالی که به برج مراقبت تکیه داده بود، به حرکت آرام قایق بر فراز امواج رقصان نگاه میکرد.[صفحه ۱۸۱]اما حالتی در چهره زیبایش بود که برای خائن ناخوشایند بود.
در آن لحظه هیجان، صدای بسته شدن مرموز درِ طبقه پایین فراموش شده بود، اما خیلی زود به ذهن کلیف خطور کرد. بعد از مکثی گفت: «باید بفهمیم پشت کشتی چیه. دایه، تو روی عرشه بمون و مراقب باش تا من، ترولی و جوی بریم پایین.» مرد لاغر و نحیف در حالی که به بادبان دوردست خیره شده بود پرسید: «فکر میکنید این مونونگهلای قدیمی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ؟» «گفتنش سخته. شاید باشه. کاش میتونستیم یه جورایی علامت بدیم.» «چرا دود درست نمیکنیم؟» دایه با خوشحالی پیشنهاد داد. «میتوانیم روی این عرشه آهنی آتش روشن کنیم و…» کلیف سالن آرایش خیابان فرشته با عجله حرفش را قطع کرد و گفت: «ما این کار را در کورهها انجام خواهیم داد. ایده خوبی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد .» او در امتداد شیب بالای قایق اژدرافکن دوید و خیلی زود داشت به سمت درِ برج مراقبت عقب میرفت. او از مطالعات قبلیاش در این مورد میدانست که قایقهای این کلاس، محل اقامت خدمه را در عقب دارند.
بدنه کشتی برای عبور از یک سر به سر دیگر بسیار باریک سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد و تمام ارتباطات باید لزوماً برقرار شود.[صفحه ۱۸۲]از طریق عرشه بالایی. کلیف سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد دلال کرد که صدای مرموز از این قسمت از کشتی آمده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ، بنابراین اگر کسی در کشتی باشد، در آپارتمانهای عقبی پیدا خواهد شد. تلاشهای مشترک سه پسر بالاخره باعث باز شدن در شد.