صندلیهای شکسته، لباسها و انبوهی از اشیاء. همه جا نشانههایی از بینظمی و ویرانی دیده میشد. کلیف به آرامی گفت: «فکر کنم حالا فهمیدم قضیه از چه قرار سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد .» «به خاطر خدا، به ما هم بگو!» دایه فریاد زد. «فکر میکنم حتماً اتفاقی در این قایق افتاده که خدمه را ترسانده و آنها با عجله و از روی ناچاری آن را رها کردهاند.» جوی گفت: «اما آن مرده؟» «او با صدای سالن زیبایی سعادت آباد محکم بسته شدن در، در برج مراقبت گیر افتاد و همانجا رها شد.» ترولی گفت: «اما چه چیزی او را کشت؟ این قایق مدت زیادی نیست که رها ش
ادامه مطلب